داستان ترسناک بزهای غریبه



سال ها پیش عموی من به همراه برادر خانمش برای شرکت در یک مراسم به یکی از روستاهای اطراف رفته بودن که به خاطر طولانی شدن مراسم مجبور میشن دیر وقت به خانه برگردند . مسیر میان دو روستا در حدود پانزده کیلومتر بود و عموی من و برادر خانم اون ، هردو نفر با موتورسیکلت در حال بازگشت به خانه بودند. مسیر روستا هم یک جاده ی باریک و خاکی توی دل کوهستان با صخره و دره های بزرگ و عمیق پوشیده از درختان جنگلی بود . اون موقع از سال درخت ها به خاطر فصل زمستان بدون شاخ و برگ بودند .



Horrormovie.ir

داستان ترسناک تشویش

داستان ترسناک شکارچی جن دره

داستان ترسناک بزهای غریبه

داستان ترسناک خواب اسرار آمیز

مثلث میشیگان چیست ؟

خانه ,خاطر ,مراسم ,مسیر ,روستا ,بودند ,عموی من ,به خانه ,به خاطر ,داستان ترسناک ,ترسناک بزهای ,داستان ترسناک بزهای

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی 360 درجه لوازم آرایش دیجی کارا یکتا:رفقا دارند برای ظهور امام عصر(ع) یارگیری میکنند پورتال دانشگاهی pahneyeabic mojicbaran صفورا حیدری خدمات کامپیوتری وحید