داستان ترسناک تشویش
سلام ؛ راستش من چند تاخواب دیدم و گفتم براتون ارسال کنم تا توی سایت قرار بدین .
خواب اول :خواب دیدم توخونه ایی هستم همراه با دخترداییم بعد مهمون اومد براشون چایی بردم اون محلی ک مهمونا نشسته بودن کمی تاریک بود مهمونا سه تا خانم چادری بودن یهویی چشمم به پاهاشون افتاد داد زدم جن !! یهو اونا به سمتم حمله ور شدن در ادامه خواب دیدم تو خونه ی خودمون هستم یه خانم بسیار زیبایی اونجا هست بهم گفت میخوای از آیندت بدونی گفتم اره گفت پس بهم خون روی نان بده منم گفتم نمیخوام بدونم .
داستان ترسناک شکارچی جن دره
داستان ترسناک بزهای غریبه
سال ها پیش عموی من به همراه برادر خانمش برای شرکت در یک مراسم به یکی از روستاهای اطراف رفته بودن که به خاطر طولانی شدن مراسم مجبور میشن دیر وقت به خانه برگردند . مسیر میان دو روستا در حدود پانزده کیلومتر بود و عموی من و برادر خانم اون ، هردو نفر با موتورسیکلت در حال بازگشت به خانه بودند. مسیر روستا هم یک جاده ی باریک و خاکی توی دل کوهستان با صخره و دره های بزرگ و عمیق پوشیده از درختان جنگلی بود . اون موقع از سال درخت ها به خاطر فصل زمستان بدون شاخ و برگ بودند .
داستان ترسناک خواب اسرارآمیز
چند وقت پیش یه خوابی دیدم ، خواب از اونجایی شروع شد که من شبش با چنتا از اقوام بحث کردم وقتی رفتم خوابیدم تو خواب داشتم غذای نذری محرم میبردم پخش کنم که رسیدم پیش یه خونه قدیمی که یه سگ با یه اسب به رنگ سیاه دنبالم کردن هرچی بسم الله میگفتم نمیرفتن !! چشمای قرمز ، هیکل درشت و کشیده ، بعد در هر خونه ای هم میزدم کسی نمیومد کمک و فقط یادمه پدر یکی از معلمام که در خونشونو زدم اومد بیرون و بعدش اونا منو ول کردن و رفتن .
مثلث میشیگان چیست ؟
درباره این سایت